من با تو سخن میگوییم...رساتر از همیشه،وتو حرفهای مرا می شنوی...روشن تر از هر روز.
بگذار از عشق سخن نگویم،بگذار وسعتش را در میان کلمات محدود نکنم.
چرا که من عشق را در کلام درنیافتم،برای من عشق نه کلام است نه صوت و نه صدا،چیزی است وسیع تر از همهء اینها،وسیع است و با نجابت، مانند دلت... با شکوه است و پر رمزو راز،همانند چشمانت...عمیق است و پر از صداقت ... همانند اندیشه هایت... بگذار دریا بداند رقیبی دارد به زلالی قلبت وبه ژرفای نگاهت...
و گفتی معنای عشق درانتظار است ودر فاصله ها.
ومن تمام این فاصله ها را با صبرو شکیبایی به انتظار نشسته ام!
چه رازی ست در این فاصله نمی دانم! که هر چه می گذرد مرا شیدا تر میکند... ومن شداتر می مانم.
بگذار از عشق سخن نگوییم بگذار وسعتش را در میان کلمات محدود نکنیم!!!
بگذار از عشق سخن نگویم،بگذار وسعتش را در میان کلمات محدود نکنم.
چرا که من عشق را در کلام درنیافتم،برای من عشق نه کلام است نه صوت و نه صدا،چیزی است وسیع تر از همهء اینها،وسیع است و با نجابت، مانند دلت... با شکوه است و پر رمزو راز،همانند چشمانت...عمیق است و پر از صداقت ... همانند اندیشه هایت... بگذار دریا بداند رقیبی دارد به زلالی قلبت وبه ژرفای نگاهت...
و گفتی معنای عشق درانتظار است ودر فاصله ها.
ومن تمام این فاصله ها را با صبرو شکیبایی به انتظار نشسته ام!
چه رازی ست در این فاصله نمی دانم! که هر چه می گذرد مرا شیدا تر میکند... ومن شداتر می مانم.
بگذار از عشق سخن نگوییم بگذار وسعتش را در میان کلمات محدود نکنیم!!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر